رسته‌ها
مدارا، نه از راه پلورالیزم
امتیاز دهید
5 / 2.7
با 31 رای
امتیاز دهید
5 / 2.7
با 31 رای
انتشارات طرحی برای فردا جهت نشر دیدگاه های استاد رحیم پور ازغدی، اقدام به انتشار کتاب هایی در موضوعات مختلف نموده است که این کتاب ها نتیجه گرداوری و تنظیم سخنرانی های ایشان در جمع های دانشجویی و حوزوی بوده است. با توجه به اینکه موضوعات این سخنرانی ها متنوع بوده و اغلب حوزه های علوم انسانی مرتبط به معارف اسلامی را شامل می شود، پس از تفکیک موضوعی، هر کدام از موضوعات در قالب یک کتاب ارائه شده است. لذا هر عنوان از این کتاب ها شامل چند سخنرانی ایشان می باشد.
این کتاب که حاصل چند سخنرانی ایشان در دانشگاه های علم و صنعت و شهید بهشتی، مابین سال های 1375 تا 1378 است، به نقد برخی جریان های روشنفکری می پردازد که در آن سال ها با هدف تضعیف جنبه تئوریک حکومت ولایت فقیه مطرح می گشته است. از جمله این جریان های روشن فکری می توان به نظریه پلورالیزم دینی و تکثرگرایی اشاره کرد.
این کتاب در چهار گفتار که هر کدام مشتمل بر یک یا دو سخنرانی ایشان است تنظیم گشته است. عناوین این گفتارها عبارتند از:
1- جامعه مدنی و سرمایه داری سکولار 2- دموکراسی اسلامی آری، اسلام دموکراتیک، نه 3- شریعت و خشونت 4- مدارا نه از راه پلورالیزم
بیشتر
اطلاعات نسخه الکترونیکی
فرمت:
PDF
تعداد صفحات:
128
آپلود شده توسط:
عماد کرمی
عماد کرمی
1394/01/04
برای درج دیدگاه لطفاً به حساب کاربری خود وارد شوید.

دیدگاه‌های کتاب الکترونیکی مدارا، نه از راه پلورالیزم

تعداد دیدگاه‌ها:
61
1- هر چه باشد نظر عموم بهتر از نظر یک نفر یا یک عده خاص است ( که همیشه خود را تافته جدابافته از مردم = ناس ) می دانند 2- اولیه نطفه شکل گیری یک نظام طاغوتی : مراجعه به نظر یک نفر یا یک طبقه یا حزب خاص است 3- در پذیرش اصول با شما موافقم ولی بسیار بعید است که مثلا اکثر مردم دنیا : جنگ طلب یا موافق با هر مساله بد و شری باشند بلکه اکثر دعواها و اختلافات در جزئیات و در برداشت ها اتفاق می افتد ( مثلا هیچ زنی در جهان ، موافق بی عفتی و ولنگاری نیست ولی روش پوشش و شیوه های لباس پوشیدن متفاوت و بحث برانگیز است ) به نظر من بهترین راه برای برداشتن اختلافات و سوء برداشت ها مراجعه به آراء عمومی است حالا اگر نظر اکثریت در عمل ، درست از آب در آمد که فبها اگر هم غلط شد همان اکثریت دوباره جمع می وشند و نظر خود را اصلاح می کنند در هر حال بهتر از کشیده شدن به دام یک جامعه طاغوتی و خودمحور است 4- خدا هم به پیامبر می گوید : و شاورهم فی الامور5- حق بعضا دارای وجوه مختلف است شاعری معروف می گفت : " پدر پیر کشاورزی داشتم درایران ( و زمانی که من در آمریکا بودم ) به من تلفن کرد من بی حال بودم و او علت را پرسید من به او گفتن پدر جان ، نصفه شبی زنگ زده ای من را از خواب بیدار کرده ای ؟ پدرم گفت : چقدر دروغ گو شده ای من اینجا دارم نگاه می کنم روز است تو می گویی شب است ؟ " . . . خوب در اینجا هر دو نفر حق می گفتنه اند ولی از دو زاویه متفاوت . . .
1- هر چه باشد نظر عموم بهتر از نظر یک نفر یا یک عده خاص است ( که همیشه خود را تافته جدابافته از مردم = ناس ) می دانند 2- اولیه نطفه شکل گیری یک نظام طاغوتی : مراجعه به نظر یک نفر یا یک طبقه یا حزب خاص است 3- در پذیرش اصول با شما موافقم ولی بسیار بعید است که مثلا اکثر مردم دنیا : جنگ طلب یا موافق با هر مساله بد و شری باشند بلکه اکثر دعواها و اختلافات در جزئیات و در برداشت ها اتفاق می افتد ( مثلا هیچ زنی در جهان ، موافق بی عفتی و ولنگاری نیست ولی روش پوشش و شیوه های لباس پوشیدن متفاوت و بحث برانگیز است ) به نظر من بهترین راه برای برداشتن اختلافات و سوء برداشت ها مراجعه به آراء عمومی است حالا اگر نظر اکثریت در عمل ، درست از آب در آمد که فبها اگر هم غلط شد همان اکثریت دوباره جمع می وشند و نظر خود را اصلاح می کنند در هر حال بهتر از کشیده شدن به دام یک جامعه طاغوتی و خودمحور است 4- خدا هم به پیامبر می گوید : و شاورهم فی الامور5- حق بعضا دارای وجوه مختلف است شاعری معروف می گفت : " پدر پیر کشاورزی داشتم درایران ( و زمانی که من در آمریکا بودم ) به من تلفن کرد من بی حال بودم و او علت را پرسید من به او گفتن پدر جان ، نصفه شبی زنگ زده ای من را از خواب بیدار کرده ای ؟ پدرم گفت : چقدر دروغ گو شده ای من اینجا دارم نگاه می کنم روز است تو می گویی شب است ؟ " . . . خوب در اینجا هر دو نفر حق می گفتنه اند ولی از دو زاویه متفاوت . . .
حتی یکی از مذاهب و فرقه ها و مکاتب و ایدئولوژی های دنیا را نمی توانید پیدا کنید که در هنگام شعار و یا ارائه تفکر خودش : نکات بد و منفی و سیاهی ارائه کرده باشد و مثلا گفته باشد : من جنگ طلبم ، من ضد حقوق بشرم ، من اهل تبعیض و بی عدالتی هستم و . . . اگر تا هزار سال هم با یکدیگر بحث کنید به هیچ نتیجه ای نمی رسید ! پس چه باید کرد ؟ مشکل ( البته به نظر من ) خیلی راحت قابل حل است : 1- به نتایج و پیامدها نگاه کنید ( و عذر و بهانه ها را بریزید داخل سطل آشغال ) نتایج کمونیست و نازیسم :اردوگاههای کار اجباری و ترور و اعدام و گشتاپو و سانسور و قطحی و تورم و گرسنگی و . . . . 2- نگاه کنید مردم از چه تفکری فراری هستند و به سوی چه مناطقی ( به قول دوستان باطل !!! ) مهاجرت می کنند 3- برخورد آن مکتب را با دشمنان و مخالفان ، مورد سنجش قرار دهید 4- نگاه کنید آیا آن مکتب با مرور زمان ، دوستان خودش را تبدیل به دشمن کرده یا موفق شده ( مانند پیامبر اسلام ) دشمنان را هم به دوست تبدیل کند5- آیا پیروان و طرفداران آن مکتب خوش اخلاق و اهل مدارا و تحمل مخالف هستند یا اینکه وقتی چشمشان به مخالف می افتد مانند سگ ، پاچه او را می گیرند ! 6- آیا آن مکتب : حق محور است یا پیشوا محور . . . یعنی شاخص و فصل الخطاب در آن : حق و نظر عموم است یا نظر یک نفر . . . ( به نظر من این چند مورد می تواند معیارهای خوبی برای تشخیص حق یا باطل بودن مکتبی باشد ) آری ممکن است یک مکتب در ابتدای کارش ( در شعار یا روش ها ) مطلق نباشد و مخلوطی از سیاه و سفید باشد ولی شک نکنید یک مکتب ، در انتهای راه ( و اواخر عمر سیاسی خودش ) یا سیاه و جهنمی مطلق می شود و یا سفید مطلق !
حتی یکی از مذاهب و فرقه ها و مکاتب و ایدئولوژی های دنیا را نمی توانید پیدا کنید که در هنگام شعار و یا ارائه تفکر خودش : نکات بد و منفی و سیاهی ارائه کرده باشد و مثلا گفته باشد : من جنگ طلبم ، من ضد حقوق بشرم ، من اهل تبعیض و بی عدالتی هستم و . . . اگر تا هزار سال هم با یکدیگر بحث کنید به هیچ نتیجه ای نمی رسید ! پس چه باید کرد ؟ مشکل ( البته به نظر من ) خیلی راحت قابل حل است : 1- به نتایج و پیامدها نگاه کنید ( و عذر و بهانه ها را بریزید داخل سطل آشغال ) نتایج کمونیست و نازیسم :اردوگاههای کار اجباری و ترور و اعدام و گشتاپو و سانسور و قطحی و تورم و گرسنگی و . . . . 2- نگاه کنید مردم از چه تفکری فراری هستند و به سوی چه مناطقی ( به قول دوستان باطل !!! ) مهاجرت می کنند 3- برخورد آن مکتب را با دشمنان و مخالفان ، مورد سنجش قرار دهید 4- نگاه کنید آیا آن مکتب با مرور زمان ، دوستان خودش را تبدیل به دشمن کرده یا موفق شده ( مانند پیامبر اسلام ) دشمنان را هم به دوست تبدیل کند5- آیا پیروان و طرفداران آن مکتب خوش اخلاق و اهل مدارا و تحمل مخالف هستند یا اینکه وقتی چشمشان به مخالف می افتد مانند سگ ، پاچه او را می گیرند ! 6- آیا آن مکتب : حق محور است یا پیشوا محور . . . یعنی شاخص و فصل الخطاب در آن : حق و نظر عموم است یا نظر یک نفر . . . ( به نظر من این چند مورد می تواند معیارهای خوبی برای تشخیص حق یا باطل بودن مکتبی باشد ) آری ممکن است یک مکتب در ابتدای کارش ( در شعار یا روش ها ) مطلق نباشد و مخلوطی از سیاه و سفید باشد ولی شک نکنید یک مکتب ، در انتهای راه ( و اواخر عمر سیاسی خودش ) یا سیاه و جهنمی مطلق می شود و یا سفید مطلق !
[quote='bina88']:
همانطوریکه در زندگی شخصی هر کسی انتخابی دارد و بد را از خوب تشخیص داده و راهی را انتخاب می کند برای اندیشه اش هم چنین حقی دارد و این قضاوت مطلق نیست . [/quote]
چند نکته :
1. اول اینکه حرف بالای شما کاملا اشتباه و بسیار هم تفکر خطرناکی است . مثلا داعش هم الان اندیشه ای برای خود دارد و کار خودش را دارد می کند و دست قطع می کند و ...
حال نباید جلوی او را گرفت و باید گفت هرکس اندیشه خود را دارد . هرکس حق انتخاب برای زندگی خود را دارد اما هرکس حق ندارد هر اندیشه ای را انتخاب کند چون بعضی از اندیشه ها
مثل اندیشه کمونیسم یا همین نوع اندیشه ی اسلامی مثل داعش در حالی که کاملا اندیشه ی شخصی ای می باشد در تمام وجوه زندگی مردم هم دخالت می کنند و حق زندگی آنها را سلب می کند .
2. شما می گویید که : « ولی عجیب است که نمیتوانید بین تقی زاده و امیرکبیر تشخیص بدهید که چه عملکردی داشته اند » دوست عزیز بنده کارنامه ی تقی زاده را برتر از امیرکبیر می دانم
چون عملکرد امیرکبیر منجر به هیچ تحرک اجتماعی ای بین توده ی مردم نشد اما روشنفکران صدر مشروطه از جمله تقی زاده ، آخوندزاده ، کسروی و ... تفکراتشان بر توده ی مردم تاثیر گذار بود
با این حال قصدم این نیست که بگویم امیرکبیر هیچ کار مفیدی برای کشور انجام نداد .
3. در اینجا می خواهم یک توضیح ای هم درباره ی مطلق نگاه کردن به روحانیت بدهم . روحانیون ، لیبرال ها ، کمونیست ها و هر مرامی یک کلیتی دارد که همه ی کسانی که متعلق به این مرام ها
می باشند آن قبول دارند همان طور که بنده درباره ی آخوندها گفتم اما این بدان معنا نیست که تمام جامعه روحانیت یک کارنامه دارند . کارنامه افرادی همچون طباطبایی ، بهبهانی ، آخوند خراسانی
و نائینی اصلا قابل مقایسه با فضل الله نوری نیست اما تمام این افراد در کلیت با هم ، هم نظر بودند فقط در نحوه ی اجرا با هم تفاوت نظر داشتند .
آب که سر بالا بره قورباغه آواز ابو عطا میخونه
[quote='amirghorbani']دو نکته :
1. جناب sepehr__takin من اصلا با معنی فرقه کاری ندارم که شما توضیح می دهید وقتی یک اسلام گرا می گوید فرقه معنی منفی می دهد زیرا هر چیزی را که قبول دارد می گوید مذهب و هر چیزی را که قبول ندارد می گوید فرقه و کاری هم با جامعه شناسی و ... ندارد چون این علوم از دیار کفر وارد شده است .
2. جناب bina88 شما هم همان دیدگاه ایدئولوژی محور آقای شریعتی را دارید که همه مشکلات از امریکا و انگلیس سرچشمه می گیرد و مانند دیگر ایدئولوژی محورها خود را علامه ی دهر میدانید و دیگران را بیسواد اما فعل حال من گفتم اسلام گرایان و آخوندها برای چی این داستان را مطلق گفتم چون شما هیچ آخوندی را نمی توانید بیابید که بگوید قانون را ملت و انسان تعیین می کند نه خدا یعنی از آسمان چیزی نمی آید بلکه این مردم هستند که قانون گذارند شما هیچ آخوندی را نمی توانید بیابید که بگوید اسلام حق نیست بلکه تماما می گویند اسلام حق است و دیگران باطل و تنها معدود نواندیشان دینی ای مثل عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان بر این اعتقاد اند که اسلام حق مطلق نیست و درباره ی داعش هم باید بگویم سرچشمه اش درون اسلام است نه در امریکا شاید امریکا به آنها کمک کرده باشد اما سرچشمه ی کارهای انها اسلام است چرا ؟ مگر در اسلام جزای دزدی قطع دست نیست ، مگر در اسلام جزای زنا شلاق نیست ، مگر در اسلام جزای ارتداد اعدام نیست و .... تمام اینها منشا شان اسلام است و انگاره ی برگشت به اسلام سیدجمال الدین اسدآبادی و دیگر آخوندها هم نفتی شد بر روی آتش بنیانگذاران سلفیت که منتهی به وهابیت و ... شد همین شاگردان اسدآبادی و یکی از فقه های اسلام به نام حنبلی می باشد که منتهی به سلفیت و وهابیت شد وگرنه وهابیت که از آسمان نیامده است از اسلام برکشیده شده است و حالا به گفته ی شما از سوی امریکا و انگلیس حمایت شده است . واقعیت این است حال شما می خواهید قبول کنید یا نه[/quote]
پس شما هم میتوانید قضاوت کنید و بین بد و خوب را فارغ از درست و غلط بودنش تمئیز بدهید ؛ ولی عجیب است که نمیتوانید بین تقی زاده و امیرکبیر تشخیص بدهید که چه عملکردی داشته اند و آیا نتیجه عملکردشان برای این ملت خوب بوده یا بد ؟
گاهی مجبور به بیان بدیهیات هستیم ؛ از این بابت پیشاپیش عذر میخواهم چون این توضیح واضحات است اعلمیت نمیخواهد و از تطبیق ها و تمثیل ها هرگز قصد اهانت به کسی بالاخص جناب قربانی را ندارم
قوه تشخیص و تمئیز در انسان و حیوان بهره بردن از نعمت عقل بر حسب شان و مرتبت وجودی شان است .
خب سوال : آیا یک حیوان برای لانه سازی کلی نگری میکند ؟
آیا این کلی نگری که در مورد جریانها و اشخاص عده ای پوپولیست لمپن پسند پیش گرفته اند در مورد خودشان هم اعمال میکنند ؟ یا خودشان مدام در حال تمئیز و تشخیص اند ؟
در زندگی شخصی شان چطور ؟ مثلا پولتان را با همین دید کلی سرمایه گزاری میکنند ؟ یا تشخیص میدهند که چه جائی برای سرمایه گزاری بهتر و مطمئن تر است ؟
یا هر ماده قابل بلعیدن را بعنوان غذا با همین دید کلی میپذیرند ؟ مثلا بگوئید گوشت گوسفند خاصیت هائی دارد ( عذر میخواهم ) فلان موجود هم همین طور ؟
همانطوریکه در مورد زندگی شخصی هر کسی انتخابی دارد و بد را از خوب تشخیص داده و راهی را انتخاب می کند برای اندیشه اش هم چنین حقی دارد و این قضاوت مطلق نیست .

[quote='sepehr__takin']نقل قول از :
البته من به خاطر دفاع از طرفین این مطلب را ننوشتم و من دخالتی در بحث شما و آقای bina88 نمی کنم و کاری با اینکه چه کسی از نام فرقه برای مقاصد خود به حق یا ناحق استفاده می کند ندارم و باز اینکه چه کسانی چه تعبیری از نام فرقه می کنند نیز برایم اهمیتی ندارد چرا که اگر تعریف پایه علمی نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد و نمی شود هم به هر گروه و سازمان و اندیشه ای همینطوری برچسب فرقه چسباند شما گفتید به فرقه اعتقاد ندارید و من به این جهت در مورد فرقه مطالب مختصری نوشتم فرقه تعریف جامعه شناختی دارد و بسیار مضر نیز برای جامعه می باشد و این آگاهی از فرقه ها برای جامعه ضروری است.[/quote]
1. دوست عزیز من کلیت بررسی و شناختن فرق را رد نکردم که یا نگفتم مطاله ای در این حوزه ندارم که بلکه از دیدگاه یک گروه داشتم به قضایا نگاه می کردم .
2. و این را هم بگویم بنده نه مخالف مسلمانان هستم و نه مشکلی با آنها دارم نه مشکلی با هیچ یک از ادیان دارم اگر نقدی هم می کنم نقد من متوجه ی ایدئولوژی محورهاست
و این آقایان دائی جان ناپلئونی که عادت کرده اند نتایج کار خود را بر گردن دیگران بی اندازند . نتیجه ی عمل من معلول عملکرد من است نه معلول عمل دیگری . کل حرف من این است
که آقا ما خودمان مسئول عملکرد خودمان هستیم نه دیگران
3. هیچ علاقه ای هم به بحث در مورد ادیان ندارم اما به قول استوارت میل شما آزاد هستید دستتان را تا جایی بچرخانید که به صورت دیگران برخورد نکند وقتی به صورت دیگران برخورد کرد دیگر شما آزاد نیستید
و داستان این است هرکس می توانید و آزاد است که هر دینی را اختیار کند یا اصلا دین نداشته نباشد اما نمی تواند دیگران را مجبور کند که مثل خودش رفتار کنند یا مثل خودش فکر کنند ( داستان ایدئولوژی محورها )
[quote='amirghorbani']دو نکته :
1. جناب sepehr__takin من اصلا با معنی فرقه کاری ندارم که شما توضیح می دهید وقتی یک اسلام گرا می گوید فرقه معنی منفی می دهد زیرا هر چیزی را که قبول دارد می گوید مذهب و هر چیزی را که قبول ندارد می گوید فرقه و کاری هم با جامعه شناسی و ... ندارد چون این علوم از دیار کفر وارد شده است .[/quote]
البته من به خاطر دفاع از طرفین این مطلب را ننوشتم و من دخالتی در بحث شما و آقای bina88 نمی کنم و کاری با اینکه چه کسی از نام فرقه برای مقاصد خود به حق یا ناحق استفاده می کند ندارم و باز اینکه چه کسانی چه تعبیری از نام فرقه می کنند نیز برایم اهمیتی ندارد چرا که اگر تعریف پایه علمی نداشته باشد هیچ ارزشی ندارد و نمی شود هم به هر گروه و سازمان و اندیشه ای همینطوری برچسب فرقه چسباند شما گفتید به فرقه اعتقاد ندارید و من به این جهت در مورد فرقه مطالب مختصری نوشتم فرقه تعریف جامعه شناختی دارد و بسیار مضر نیز برای جامعه می باشد و این آگاهی از فرقه ها برای جامعه ضروری است.
دو نکته :
1. جناب sepehr__takin من اصلا با معنی فرقه کاری ندارم که شما توضیح می دهید وقتی یک اسلام گرا می گوید فرقه معنی منفی می دهد زیرا هر چیزی را که قبول دارد می گوید مذهب و هر چیزی را که قبول ندارد می گوید فرقه و کاری هم با جامعه شناسی و ... ندارد چون این علوم از دیار کفر وارد شده است .
2. جناب bina88 شما هم همان دیدگاه ایدئولوژی محور آقای شریعتی را دارید که همه مشکلات از امریکا و انگلیس سرچشمه می گیرد و مانند دیگر ایدئولوژی محورها خود را علامه ی دهر میدانید و دیگران را بیسواد اما فعل حال من گفتم اسلام گرایان و آخوندها برای چی این داستان را مطلق گفتم چون شما هیچ آخوندی را نمی توانید بیابید که بگوید قانون را ملت و انسان تعیین می کند نه خدا یعنی از آسمان چیزی نمی آید بلکه این مردم هستند که قانون گذارند شما هیچ آخوندی را نمی توانید بیابید که بگوید اسلام حق نیست بلکه تماما می گویند اسلام حق است و دیگران باطل و تنها معدود نواندیشان دینی ای مثل عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان بر این اعتقاد اند که اسلام حق مطلق نیست و درباره ی داعش هم باید بگویم سرچشمه اش درون اسلام است نه در امریکا شاید امریکا به آنها کمک کرده باشد اما سرچشمه ی کارهای انها اسلام است چرا ؟ مگر در اسلام جزای دزدی قطع دست نیست ، مگر در اسلام جزای زنا شلاق نیست ، مگر در اسلام جزای ارتداد اعدام نیست و .... تمام اینها منشا شان اسلام است و انگاره ی برگشت به اسلام سیدجمال الدین اسدآبادی و دیگر آخوندها هم نفتی شد بر روی آتش بنیانگذاران سلفیت که منتهی به وهابیت و ... شد همین شاگردان اسدآبادی و یکی از فقه های اسلام به نام حنبلی می باشد که منتهی به سلفیت و وهابیت شد وگرنه وهابیت که از آسمان نیامده است از اسلام برکشیده شده است و حالا به گفته ی شما از سوی امریکا و انگلیس حمایت شده است . واقعیت این است حال شما می خواهید قبول کنید یا نه
مدارا، نه از راه پلورالیزم
عضو نیستید؟
ثبت نام در کتابناک